شاه دزد
بار اولی که دزد به خانۀ ما زد، کار کار همسایهمان بود که از پنجرۀ اتاق پذیرایی وارد خانه شد و تلویزیون ما را با ضبط و پخش ویدئو برد. دوتا نوار ویدئویی که پدرم در بازگشت از آمریکا با خود آورده بود را هم به همراه بقیۀ چیزها با خودش برد. دفعۀ دومی هم که دزد به خانۀ ما زد، کار کار برادرم بود که با صحنهسازی سرقت، جواهرات مادرم را دزدید. پدرم سر این موضوع خیلی شاکی بود، گله و شکایت می کرد که چرا حواستان به خانه نیست. میگفت: من این همه زحمت می کشم، این همه کار میکنم که اخر چی بشه، اینطوری دزد بیاد و همه رو ببره، اخر نمیشه که ، شب ها برای یک لقمه نون مجبورم هر کاری بکنم، هر چی سگ دو هست می زنم تا بتوانم شما ها رو راضی نگه دارم، بتونم پولی رو وارد خونه کنم. زن چند … ادامۀ مطلب »